محروم کیست؟


چند روزی است که به همراه گروه جهادی مان به روستایی جدید آمده ایم. در جمع بازی بچه ها، پسرک پرشور و پرشیطنت، گرم بازی است. راحت بگویم: کمپوت انرژی! اصلا بیگانه است با خستگی. خودش هم انگار می‌داند که قرار است سوژه امروز دفتر خاطرات اردوهای جهادی ام باشد!

آخر ، وقتی روی خاک‌ها نشسته ام و با شوق به بازی بچه‎ها نگاه می‌کنم، نفس‌ن می‌آید کنارم.

- اجازه! اسم روستای ما محرومه! واسه همین به ما هم میگن بچه های محروم. 


بغض می‌کنم.

- کی این اسم رو برای شما گذاشته عزیزم؟ کی این حرف رو زده؟ محروم، منم. محروم، ماییم که از دیدن تو و بچه‌ها و این همه قشنگی های شما بی نصیب موندیم. محروم، دست‎های سرد ماست که سر و صورت شما رو نوازش نمی‌کنه. محروم، من و روزهای تکراری و کلیشه ای شهر منه که پاکی آسمون یکدست کویر روستای قشنگ شما رو درک نمی‌کنه.

گونه‌های خیسم را پاک می‌کنم و آرام‌تر می‌گویم:

"محروم منم که وابستگی‌های دلانه ام به عکس پروفایل و لایک‌های مجازی، "من" ام را از فرصت به آغوش کشیدن سادگی‌های پرشکوه بچه‌های نازنین روستا "محروم" کرده است ."

-----------------------------------
* عشق نوشت: در کوی تو معروفم و از روی تو محروم / گرگ دهن آلوده ی یوسف ندریده .

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها